23.09.06










شعري از ماركوس بومهارد
يكي از شاعران جوان نسل امروز آلمان

مي داني هنوز
چطور مي خواستم ستاره ها را از آسمان
،برايت به پايين بياورم
.و براي مان يك آرزو را به واقعيت پيوند بزنم ؟
،اما تو هنوز معتقد بودي
!كه آنها خيلي بالا هستند
،ديروز بطور اتفاقي خودم را دراز كردم
،به طرف آسمان
.و يك ستاره در ميان دستانم فرو افتاد
،ستاره هنوز گرم بود و به من نشان داد
كه روياها شايد فوري به واقعيت مبدل نمي شوند؛
اما يك زماني چرا ....!؟

Markus Bomhard

Weißt Du noch,
wie ich Dir die Sterne vom Himmel
holen wollte,
um uns einen Traum zu erfüllen?
Aber
Du meintest,
sie hingen viel zu hoch ...!
Gestern
streckte ich mich zufällig
dem Himmel entgegen,
und ein Stern fiel
in meine Hand hinein.
Er war noch warm
und zeigte mir,
daß Träume vielleicht nicht sofort
in Erfüllung gehen;
aber irgendwann ...?!
>